سلام سعید جان
شبت زیبا
جات خالی داداشی خونمون خیلی شلوغ پلوغه
دلم می خواست تو هم اینجا باشی اما حیف ...
مجید و بابا دارن میرقصن
ابی هم تو پوستش نمی گنجه .
مامان هم طبق معمول داره خیاطی می کنه دقیقه نوده دیگه
می دونی چیه عروسی ابی بدون تو صفایی نداره اما چه کنیم
ایشالا عروسی مجید جون
مواظب خودت باش داداش گلم ....
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۰ ساعت ۱۱ ب.ظ توسط Behtarin
|